معنی رهاورد اصفهان
حل جدول
گز
رهاورد
سوغات، ارمغان، تحفه
سوغات، ارمغان
رهاورد ساوجی
انار
رهاورد زلزله
آوار
اصفهان
مرکز استان اصفهان
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارمغان، تحفه، رهآورد، سوغات، هدیه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان.
لغت نامه دهخدا
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) همدان و اصفهان دو برادر بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 521). و در ص 149 آرد:و در کتاب همدان خواندم که همدان و اصفهان هم از ابناء پسرزادگان سام بن نوح اند، و دیگر جای ندیدم، خداوندتعالی بدان داناتر است. (مجمل التواریخ والقصص).
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) نام پدر ابوعلی بود که در طبرستان در قرن چهارم هجری میزیسته. صاحب تاریخ طبرستان آرد: و حسن فیروزان به آمل آمد با ابوعلی بن اصفهان و ابوموسی که هر دو صاحب ماکان بودند. (تاریخ طبرستان ج 1 ص 294). و آرد: و ابوالقاسم را از دختر دیکوی بنت اصفهان پسری بود کودک اسماعیل نام، ماکان و حسن فیروزان و ابوعلی اصفهان جمله به گرگان بیعت کردند. رجوع به صفحه ٔ مزبور در تاریخ طبرستان تألیف بهأالدین محمدبن حسن بن اسفندیار کاتب چ تهران ج 1 شود.
اصفهان. [اَ ف َ] (اِخ) نام محلی در کنار راه تبریز و مراغه میان سردرد و لایجان، در 14500 متری تبریز.
اصفهان. [اِ ف َ] (اِ) یکی از چهار مقامه ٔ اصلی موسیقی است دارای دو فرع، حسینی و نوا. نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی. نام پرده ای از موسیقی. (از لب الالباب و بهار عجم) (غیاث) (رشیدی). نام پرده ای از موسیقی و آنرا اصفهانک نیز خوانند:
مطرب در اصفهان چو سرود این غزل قبول
از جزر و مد ناله ٔ او زنده رود شد.
قبول (از آنندراج).
نام نوایی. (مؤیدالفضلا):
نوای مجلس ما را چو برکشد مطرب
گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد.
حافظ.
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) امیر اصفهان، پسر قرایوسف. از امرای روزگار ایلکانیان بود که سلطان حسین بن علاءالدولهبن سلطان احمد آخرین امیر ایلکانی را بکشت و سلسله ٔ مزبور را منقرض کرد. عباس اقبال مینویسد: سلطان حسین چون محمود در 827 هَ. ق. فوت کرد جای او را گرفت و در حله مقام کرد ولی امیر اصفهان پسر قرایوسف حله را محاصره نمود و سلطان حسین را در 836 کشت و سلسله ٔ ایشان بقتل او برافتاد و امرای ترکمان در عراق عرب جای ایشان را گرفتند. (از تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال آشتیانی ص 465).
معادل ابجد
643